نگاهي به دکترعلي شريعتي
 
درباره وبلاگ


سلام سعي دارم اين وبلاگ رو تبديل كنم به گوشه اي دنج براي تمام كساني كه روحيه اي حقيقت طلب و احتياج به هم فكري،تبادل نظر و كمي شايد آرامش داشته باشند اميدوارم كه در اين راه موفق و از كمك هاي دوستان بهره مند شوم .
آخرین مطالب
پيوندها
  • ردیاب ماشین
  • جلوپنجره اریو
  • اریو زوتی z300
  • جلو پنجره ایکس 60

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان يه گوشه دنج و آدرس yegosheyedenj.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 34
بازدید ماه : 157
بازدید کل : 82778
تعداد مطالب : 26
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1


يه گوشه دنج
در مواقعي كه از همه چيز خسته اي دوست داري يه جايي باشي آروم و دنج كه خودت رو آروم كني اون موقع است كه يه گوشه ي دنج معني پيدا مي كنه




آدم وقتي فقير ميشه ،خوبيهاش هم حقير ميشه ،اما کسي که زور يا زر داره ،هنر مي بينند عيب هاشه ،حرف حسابي مي شنوند چرند هاشه ،آروغ هاي بيجا و نفرت بارشه ، فلسفه و دانش و دين مي فهمند ، حتي شوخيهاي خنک و بي ربط او از خنده حضار را روده بر مي کنه!ملتها هم همين جورند روزي که ما مسلمانان پول داشتيم ، فرنگي ها از ما تقليد مي کردند . استاد هاي دانشگاههاي اسپانيا و ايتاليا فيلسوفها و دانشمند هاي اروپا،وقتي  مي خواستند درس بدهند ، قبالباده ملاهاي ما را به تن مي کردند ، يعني که ما هم بو علي و رازي و غزالي ايم ! همون که باز استاد هاي دانشگاههاي ما امروز تو جشن ها مي پوشند تا خود را به شکل استاد هاي دانشگاههاي اسپانيا و ايتاليا و انگليس بيارايند ، يعني که ما هم شبيه کانت و دکارتيم ! ببين که لباده هاي خودمان را هم بايد از دست فرنگي ها به تن کنيم !صنعتگرهاي مسيحي در اروپا تقلب که ميکردند ، مارک "الله" را روي جنسهاي خودشان مي زدند يعني که اين ساخت اروپا نيست ،کار بلخ و بخارا و طوس و بغداد و شام و ري و مصر و اسلامبول و ... است . حتي روي صليب مارک الله مي زدند ! جنگهاي صليبي که شد آنها افتادند به جان ما ، ما افتاديم به جان هم مسيحي ها و جهودها يکي شدند ،مسلمانها صد تا شدند ، سني به جان شيعه ، شيعه به جان سني ، ترک به جان فارس، عجم به جان عرب ،عرب به جان بربر ، بربر به جان تاتار ... بازهر کدام تو خودشان کشمکش ، دشمني ، بد بيني ، جنگ و جدل . نقشه جهان را جلوي خود بگذار ، از خليج فارس يک خط بکش تا اسپانيا ، ازآن جا يک خط برو تا چين ، اين مثلث ميهن اسلام بود ؛ يک ملت ، يک ايمان ، يک کتاب . حالا؟!مسلمانهاي يک مذهب ، يک زبان ، يک محل ، توي يک مسجد هفت تا نماز جماعت مي خوانند ! توي برادران جنگ هفتادو دو ملت بر پا شد ، هر ملتي اسلام را رها کرد ، رفت به سراغ قصه هاي مرده و خرابه هاي کهنه .

خدا را از ياد بردند و خاک را به جايش آوردند . توحيد توي کتابها مرد به شکل کلمات و شرک توي جامعه جان گرفت به شکل طبقات

دکترشريعتي مي گويد : بازار برده فروشي در آفريقا نيست که بازار برده فروشي در کمبريج ،هاروارد و سوربون است . آن هم نه عمله و کنيز بلکه بزرگترين نبوغهاي بشري! سرمايه داراها مي آيند جلوي کلاس ، شاگرد اول و دومها را مي گيرند و حراج مکنند . اين مي گويد :ما ده هزار تومان مي دهيم او مي گويد : ما پانزده هزار مي دهيم با يک اتومبيل . يکي ديگر : راننده و منشي هم مي دهيم و بالاخره کسي که در مزايده پول بيشتر ميدهد اين آقاي نابغه را به کارخانه اش مي برد و مي گويد : اينجا بايست و هر چه مي گويم بساز . و او مي گويد چشم!حقيقت اين است که اين قرن ، قرن ازدواج علم و پول است . اين دو که هميشه تاريخ ضد هم بودند و حال با هم ازدواج کردند و فرزند نامشروع آنها ماشين است و مسلماًدر اين ازدواج معلوم است کدام آقا ميشود و کدام عيال!

 

دين فرقه فرقه شد و امت قوم قوم و ما قطعه قطعه و هر قطعه لقمه اي چرب و نرم و راحت الحلقوم . سر ما را به خاک بازي ، به خون بازي ، فرقه سازي ،دسته بندي ، جنگ هاي زرگري ، بحث هاي بي خودي فکرهاي پوچ و پوک عشق هاو کينه هاي بي ثمر و به دشمن ها عوضي بند کردند چشم ما را با لالايي خواب کردند . فرنگي ها هم مثل مغول ها آمدند و سوختند و کشتند و بردند و ... اما نرفتند! و ما يا سرمان به خودمان بند بود و نخواستيم ببينيم  ، يا به جان هم افتاده بوديم و نتوانستيم ببينيم ويااصلا برگشته بوديم به عهد بوق و نبوديم که ببينيم !طلا هامان را بردند وما را فرستادند دنبال عصر طلايي ، دنبال نخود سياه !مليت ؛ نبش قبر مذهب شب اول قبر حال فراموشش کن زندگي ولش کن .هزار و دويست و پنجاه سال پيش پدر شيمي  قديم جابر در کلاس پيامبر نزد امام صادق رييس مذهب شيعه درس شيمي فرا مي گيرد و 1250 سال بعد نزد شيعيان امام صادق درس شيمي در مدرسه حرام مي شود .1250 سال پيش در جامعه اروپايي اندلس بي سوادي را ريشه کن مي کنند.هشتصد سال پيش اولين بار دسته اي از جوانان ما فتيه المغربين آمريکا را کشف ميکنند وهشتصد سال بعد آمريکا پير و جوان ما را ... چه بگويم ؟ آنها بيدار شدند و ما به خواب رفتيم و کار ما؟! يک دسته مان هنوز هم مشغول کشمکشهاي قديم اند ونفهميده انددر دنيا چه خبرها شده است . يک دسته هم که فهميده اند دنيا دست کيست نشسته اند و مثل ميمون تماشا مي کنند و هر کار که آنها مي کنند اداشان را در مي آورند و در چشم اينها فقط فرنگي ها آدم اند ! آدم حسابي اند چون پول دارند و زور دارندآنها مي خواهند همه چيزمان را ميمون وار با بياورند ؛ استادهامان را ، شاعر هامان را ، هنرمند هامان را فيلسوف هامان را زنها و مرد هامان را ،... و حتي بچه هامان را !  آنها فقط از يک چيز مي ترسند از اين مي ترسند که ما ديگر از آنها تقليد نکنيم . چطور مي شود از آنها تقليد نکنيم ؟ کاري کنيم که بتوانيم خودمان بفهميم .آنها فقط از فهميدن تو مي ترسند . از تن تو هر چقدر هم قوي بشي نمي ترسند از گاو که گنده تر نمي شي ، مي دوشنت ! از خر که قوي تر نمي شي ، بارت ميکنند !از اسب که دونده تر نمي شي سوارت مي شوند!آنها از فکر تو مي ترسند اينه که بزرگهايي که فکر دارند بايد به چيزهاي بي خود فکر کنند . بچه ها را هم بايد جوري بار بياورند که هر کاري ياد بگيرند و فقط فکر نکنند . بچه هايي باشند نو نوار ، تر تميز ، چاق و چله، شاد وخندان اما ... از چه راه؟ از اين راه که عقل بچه هامان را از سربه چشم بياورند : با روش آموزش و پرورش مدرن آمريکايي :سمعي و بصري! يعني فقط چشم و گوشت کار کند . براي اين که آن چيز هايي را که پنهان مي کنند و پنهاني مي کنند نبيني براي اين که آن کارهايي را که يواشکي و بي سر وصدا مي کنند نشنوي و آنها هر چه مي کنند و هر چه مي آورند و مي برند هم پنهاني است و هم بي صدا ! عقل فرنگي به چشمش است به گوشش است به پوستش است چي مي گيم ؟عملش توي شکمش است هنرش زير شکمش است عشقش فقط پرستش لذت وآزاديش فقط آزادي غارت است .ما ها را مي خواد ميش کنه : شيرمون رو بدوشه پشممون رو بچينه پوستمون رو بکنه دينمون رو بگيره دنيامون رو بچاپه زنامون رو بي شرم کنه مردامونو بي شرف دخترامونو عروسک پسرامونو مترسک و بچه هامونوسمعي و بصري ! اما نه !بچه هاي ما مي فهمند! برق هوش را در چشمهاي تند بچه هاي برهنه حاشيه کوير نمي بيني؟ آري بچه هاي ما همه چيز را مي فهمند . جهان را همه چيز جهان را انسان را حرکت را پوچي را معني را دنيا را آخرت را براي خود رابراي خلق را

براي خدا را حتي شهادت را و يک جلوش تا بينهايت صفر ها را

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:دکترشريعتي,دکترعلي شريعتي, :: 11:48 ::  نويسنده : saeed